چرا ایران تبدیل به گورستان خودروهای دنیا شده است؟

0

چرا ایران تبدیل به گورستان خودروهای دنیا شده است؟

فهرست مطالب

تنها کافی است به لیست تولیدات دو خودروساز اصلی کشورمان نگاهی بیندازیم، سازندگانی که این روزها بیشتر مونتاژ کار هستند و تلاش زیادی دارند تا اگر محصول جدیدی هم وارد سبد آن‌ها می‌شود، خطری برای قدیمی‌ترها نداشته باشد.

اول از شرکت بزرگ‌تر شروع می‌کنیم، ایران خودرو یا همان ایران ناسیونال سابق که ادعای بزرگ‌ترین خودروساز خاورمیانه را دارد که البته شاید هم چندان گزاف نباشد زیرا حداقل از نظر میزان تیراژ، رده بالاترین را دارد. اما همیشه کمیت زیاد نشان از کیفیت بالا نداشته و اتفاقا اگر معیارهای سنجش را عوض کنیم، شاید بتوان به این شرکت لقب قدیمی سازترین را داد و این بار نه به عنوان برترین در خاورمیانه بلکه در دنیا!

اگر بیاییم خودروهایی چون پیکان و سمند و دنا (و حتی رانا) را به علت آنکه انگ وطنی بودن بر روی پیشانی‌شان است فاکتور بگیریم، به محصولاتی می‌رسیم که هر کدام یک تنه می‌توانند نقش اول موزه‌ها باشند! در این بین محصولات کمپانی پژو به عنوان قهرمان اصلی داستان مطرح شده و خودرویی چون پژو ۴۰۵ با حضور نزدیک به ۳ دهه در سطح دنیا و البته ایران، یکی از پیشکسوتان محسوب می‌گردد. بعد از آن هم محصولاتی چون پرشیا (همان پارس)، ۲۰۶ و حتی ۲۰۷ (که در واقع ۲۰۶ پلاس است) نیز در سایر کشورها بیشتر از آنکه در خیابان‌ها باشند، در گورستان‌ها آرمیده‌اند و یا نفس‌های آخرشان را می‌کشند، اما در ایران با افتخار تولید شده و حتی اگر وامی در پشت سرشان قرار بگیرد، صف‌های طولانی برای داشتن‌شان کشیده می‌شود.

تصویر مرتبط

در کنار آن شما می‌توانید محصولاتی چون رنو L90 را هم ببینید و حتی سوزوکی گراند ویتارا با قیمت بالای ۱۰۰ میلیون تومانش که اگر برای بسیاری یک آرزو هستند، در اکثر نقاط دنیا خاطره شده‌اند! در واقع محصولاتی که بالاترین تیراژ را در بین تولیدات ایران خودرو دارند، همگی خودروهایی قدیمی با فناوری‌های کهنه بوده که حتی شرکت مادرشان نیز برای آن‌ها تره خرد نمی‌کند، اما ما مجبوریم از مرغ و کباب‌مان بگذریم تا به یکی از آن‌ها برسیم!

در سوی مقابل، شرکت سایپا و زیر مجموعه‌اش پارس خودرو قرار دارند که اگر وضع‌شان از ایران خودرو بدتر نباشد، قطعا بهتر هم نیست. خودمان را سبک نمی‌کنیم و از پراید سخنی نمی‌گوییم، محصولی که با انواع و اقسام تیپ‌های گوناگون تولید شده، می‌شود و خواهد شد و به آن لقب ارابه مرگ را نیز داده‌اند، ارابه‌ای که بیشترین سهم تولید و حضور را در کشورمان بازی کرده و از نظر گرفتن مارکت، با سیم‌کارت‌های اپراتورها رقابت می‌کند!

البته سایپا پس از تولید برخی خودروهای کره‌ای کمی به‌روزتر (در زمان خودش) چون ریو، اقدام به عرضه ماشین محبوب سراتو کرد اما از آنجایی که ناف ایرانیان را با خودروهای قدیمی بریده‌اند، سراتوی سال ۲۰۱۱ یعنی ۶ سال پیش در حال مونتاژ بوده و محصولی که دیگر در هیچ کجا نیست، در اینجا هست، آن هم خیلی زیاد هست!

تصویر مرتبط

البته از دیگر برگه‌های زرین این شرکت بایستی به رونمایی از یک خودروی جدید کمپانی رنو با نام ساندرو نیز اشاره کنیم، محصولی که از سال ۲۰۰۷ تولید آن آغاز شد و در سال ۲۰۱۲ دومین نسلش تولید گشت و آخرین جایی که اولین سری آن به بازار عرضه شد، کشور والدرما، دروازه‌بان افسانه‌ای کلمبیا بود که سازنده‌اش تصمیم گرفت درب آن را در سال ۲۰۱۵ تخته کند. جالب اینجاست در همان زمان که کارگران کلمبیایی مشغول زدن میخ بر تابوت ساندرو بودند، مدیران پارس خودرو در حال برداشتن پارچه از چهره این تازه متولد شده در کشورمان بوده و با توجه به استقبال عالی خریداران، سال بعد از آن، نسخه استپ وی (باز هم نسل نخست) را رونمایی کردند تا رسما احساس کنیم که مردگانی در گورستان خودروهای قدیمی هستیم!

راستی گفتم گورستان، یاد نیسان آبی افتادم که بایستی آن را پیشکسوت همه این محصولات دانست و بالاخره به احترام آنکه سن و سالش از نصف جمعیت کشورمان هم بیشتر است، جا دارد کلاهمان را برداشته و پس از آن فاتحه‌ای بر اموات و گذشتگان کسانی بخوانیم که به واسطه همین خودرو دیگر در بین ما نیستند!

نتیجه تصویری برای خودروهای فرسوده در ایران

حالا باز جای شکرش باقی‌ست که برخی از کمپانی‌ها چون سیتروئن، مثل پژوی دندان گرد اهل تاسیس موزه نیستند وگرنه الان زانتیا که سهل است، حتی ممکن بود ژیان صفر کیلومتر را نیز در خیابان‌های شهرهای ایران می‌دیدیم!

البته قرار نیست پیکان انتقادمان را سمت این دو شرکت بگیریم (پیکان؟ مگر هنوز تولید می‌شود؟) اما با توجه به آنکه سایر شرکت‌های خودرویی به این اندازه وسعت ندارند، پس از توانایی نگاه داری چنین گورستان‌های بزرگی برنیامده و به جز معدود شرکت‌هایی چون گروه بهمن (با وانت‌های مزدا) باقی یا مجبور به عقد قرارداد با چینی‌ها شده‌اند یا تبدیل به وارد کنندگانی که با وضع تعرفه‌های سنگین، خودروی روز دنیا را با قیمت خاویار عرضه می‌کنند تا ما همچنان مجبور باشیم برای ماهیگیری به سراغ همین ماهی قرمز کوچولوهای سایپا و ایران خودرو برویم!

اما چرا ایران تبدیل به گورستان خودروهای دنیا شده است و هر سال که می‌گذرد نه تنها وضعیت بهتر نمی‌شود، بلکه با افزوده شدن بر تعداد این مردگان متحرک، مشکلات و معضلات زیادی بر کشور تحمیل شده و در دراز مدت سبب ساز مصیبت‌هایی چون آمار بسیار بالای کشته شدگان حوادث جاده‌ای، بالا بودن معلولیت‌ها، افزوده شدن بر آلودگی‌ها و… گشته و هیچ راه‌کار درستی برای برون رفت از این وضعیت نیز دیده نمی‌شود. واقعا چرا؟

کلافی که نه باز می‌شود نه بسته!

وضعیت امروز خودروی ما درست به مانند یک کلافی می‌ماند که از اول اشتباه بسته شده اما دولت‌ها به جای آنکه تلاش کنند تا آن را باز نمایند، برای در گردش بودن جریان اقتصاد، همچنان نخ‌های بیشتری را بر رویش و به صورت نامنظم بسته و حال کار به جایی رسیده است که نه می‌توان آن را باز کرد و نه بی‌خیال پیچیدنش شد! در واقع به قدری کارگر و کارمند و سازمان و نهاد و… به رشته‌های این کلاف بسته شده‌اند که باز کردنش محال به نظر می‌رسد.

به‌خاطر دارم زمانی‌که بحث تحریم خودروهای داخلی مطرح شد، وزیر صنعت در یک موضع گیری عجیب و تند، این کمپین را به افراد ضد انقلاب نسبت داد و صحبت‌هایی را مطرح نمود که بسیاری را در اتخاذ چنین تصمیمی بسیار متعجب ساخت! با آنکه این کمپین حمایت آحاد جامعه را پشت سر خودش داشت و تقریبا اکثریت متفق القول بودند که بایستی این صنعت بیمار با ماشین‌های فرسوده‌اش دچار تحول شود، وزیر به سختی پشت آن ایستاد و حتی دولت با اعطای وام، کاری کرد تا کمپین به نوعی با شکست مواجه شود. اما چرا دولت که قاعدتا خود نیز به خوبی می‌داند که خواسته ملت چیز دیگری است، این چنین در مقابل تغییر مقاومت می‌کند؟

آن روی سکه را هم باید دید!

اگر بخواهیم کمی منطقی به وضعیت موجود بنگریم، شاید بتوان به دولت تا حدی هم حق داد. در شرایطی که یکی از مشکلات اساسی کشور معضل بیکاری است، قاعدتا پذیرفتن ریسکی چون تعطیلی و یا بهسازی خودروسازان دولتی، می‌تواند منجر به بیکاری افراد زیادی شود. فرض کنید که همین امروز دولت درب کشور را به روی خودروهای خارجی باز کرد و با وضع تعرفه‌های سبک مانند کشورهایی چون امارات، کاری کند تا خودروها با بهایی معقول و در واقع استاندارد به دست مصرف کننده برسد، چیزی که البته حق مردم است.

اما چنین کاری، بی‌تردید دو خودروساز داخلی را با چالشی بسیار جدی مواجه کرده و چه بسا که در کوتاه مدت هر دو را ورشکسته کند. هزاران هزار کارگر بیکار شده و به پیکره جامعه افزوده می‌شوند. از سوی دیگر، درآمد دولت از سوی تعرفه‌های سنگین برای خودروهای داخلی نیز بسیار کم شده و از این جهت نیز دچار خسارت می‌شود.

نتیجه تصویری برای خودروهای فرسوده در ایران

البته این تمام ماجرا نیست، فرض کنید که هزاران خودروی جدید با فناوری نوین جایگزین محصولات موزه‌ای شود، حال تعمیرکاران نیز دارای مشتری کم‌تری شده و میزان بیکاری در این بخش افزایش می‌یابد، از سمت دیگر قطعه سازان داخلی و کارگاه‌های گسترده‌ای که برای محصولاتی چون سمند و پراید اقدام به تولید می‌کردند، از چرخه خارج شده و مجددا بر این تعداد بیکار افزوده می‌گردد.

در واقع تبعات چنین امری آن هم در کوتاه مدت به اندازه‌ای زیاد است که هیچ دولتی جرات نمی‌کند تا بخواهد این کلاف سردرگم را باز کرده و چنین ریسک بزرگی را قبول کند.

یکی از راه‌حل‌های جایگزین هم که همیشه مطرح شده، استفاده از خودروسازان معتبر خارجی و تشویق آن‌ها به تولید در داخل کشورمان است که منطقی هم به نظر می‌رسد، چرا که هم از نظر موقعیت جغرافیایی و هم حجم مشتریان، این کار به نفع تولید کنندگان نیز خواهد بود. اما در این بین یک مشکل وجود دارد و آن هم ریسک بالای این کار است. فرض کنید به جای ایران خودرو و سایپا، شرکت‌های پژو و تویوتا مشغول تولید مستقیم محصولات با تیراژ بالا در کشور بودند. حال مشکلی به نام تحریم ایجاد شده (درست به مانند چند سال قبل) و ناگهان این خودروسازان تصمیم بگیرند با قبول خسارت، کار را رها کرده و از کشورمان خارج شوند! پس وضعیت کارگران و کارمندان چه خواهد شد؟ در واقع ضربه اقتصادی مهلکی که می‌تواند به واسطه این امر بر بدنه اقتصاد جامعه وارد شود، به‌اندازه‌ای بالاست که شاید به‌خاطر برخی مصلحت اندیشی‌های سیاسی، قادر به سپردن سکان کامل تولید به برندهای معتبر خارجی هم نباشیم!

اما همه چیز که اقتصاد نیست!

شاید اگر ما آن روی سکه و مشکلاتی که به واسطه خراب کردن این گورستان بر اقتصاد کشور تحمیل می‌شود را بیان کردیم، دلیل نشود تا معضلاتش را هم نگوییم و چشم‌مان را بر روی واقعیات ببنیدم.

یکی از دردهای بزرگ امروز کشور ما که سالیان درازی است ادامه دارد، آمار بسیار بالای کشته شدگان در حوادث جاده‌ای است که از این منظر دارای کاپ جهانی هستیم! حتی در مقایسه با کشورهایی که چندین برابر خودرو در آن‌ها رفت و آمد می‌کند، ما چندین برابر کشته و مجروح عرضه می‌کنیم تا متوجه شویم که عمق فاجعه تا چه حد غم انگیز است.

نتیجه تصویری برای خودروهای فرسوده در ایران

در این حوادث، ۳ عامل اصلی حضور دارند که مربوط به جاده، انسان و خودرو می‌شود. در این بین تحلیل‌های زیادی مطرح می‌شود اما بایستی بپذیریم که حیاتی‌ترین بخش داستان همین قضیه خودرو است! چون اگر جاده خراب باشد یا راننده دچار خطا شود، سرانجام این کیفیت خودروست که می‌تواند جان شما را نجات دهد و حال وقتی که خیابان‌ها و در واقع سراسر کشور با بی‌کیفیت‌ترین و ناایمن‌ترین محصولات پر شده است، چه انتظاری می‌توان داشت؟ آیا نتیجه، همین آمار بالای کشته شدگان نمی‌شود؟ اصلا چرا اجازه تولید این خودروها برای کشوری که بالاترین میزان تصادفات جاده‌ای را دارد، داده می‌شود؟ مگر یک راه حل اصلی برای برطرف کردن این موضوع، بهبود کیفیت وسایل نقلیه نیست؟

از سوی دیگر، وجود آلودگی در کلان شهرها و مصرف بالای بنزین، از مشکلات دیگری است که اتفاقا دولت سوبسید زیادی را هم برایش پرداخت می‌کند. حال فرض کنید که همین خودروهای قدیمی با تکنولوژی‌های کهنه حذف شده و محصولاتی با فناوری روز جایگزین آن شوند، خودروهایی که علاوه بر مصرف بسیار کم‌تر سوخت، آلایندگی پایین‌تری داشته و در واقع به حل این معضل کمک شایان توجهی خواهند کرد. اما همچنان از ترس ضربه به اقتصاد، این موضوع مهم هم نادیده گرفته می‌شود و با طرح‌هایی چون تعرفه کم‌تر برای خودروهای هیبریدی، تلاش می‌شود که به نوعی حمایتی کوچک در این بخش نمایان گردد، اما واقعیت اینجاست که تا وقتی محصول اصلی خودروسازان رنگ سیاه است، چکاندن چند قطره سفید داخل این بشکه عظیم، هیچ تغییر وتحولی را ایجاد نخواهد کرد.

پس چه کنیم تا از این شرایط خارج شویم؟

اگر ما ۱۰ اقتصاد دادن بزرگ کشور به همراه وزیر و رییس جمهور را در کنار همدیگر بنشانیم و ۲۰ سوال مهم اقتصادی را از آن‌ها بپرسیم، این پرسش می‌تواند سخت‌ترین آن‌ها باشد! پاسخی هم که به آن داده می‌شود به طور قطع با یکدیگر متفاوت خواهد بود و در واقع این کلاف به‌قدری پیچیده شده که باز کردنش به این راحتی‌ها امکان پذیر نبوده و حتی برخی آن را به ماموریت غیر ممکن تعبیر می‌کنند! پس قاعدتا برای حل کردنش به شخصی چون تام کروز نیاز داریم تا بتواند آن را ممکن سازد!

جالب اینجاست که به تازگی یکی از معاونین وزارت صنایع گفته است تولید پراید و پژو ۴۰۵ ادامه خواهد داشت و دلیل این امر، درخواست مردم عنوان شده است و برای محروم نکردن ملت عزیز، این ماشین‌ها همچنان عرضه می‌گردند! در واقع همین سخن خود به خوبی نشان می‌دهد که متاسفانه عزمی هم برای حل این مساله وجود ندارد و صرفا با انحصار کالا و ایجاد درخواست تحمیل شده، تلاش برای توجیه عرضه این خودروهای قدیمی می‌شود.

مطمئنا برای فردی که گرسنه است، یک نان ساده هم اکتفا می‌کند اما اگر شما به وی جوجه و کباب و قیمه را نشان دادید، دیگر وی نان سوخته را انتخاب نخواهد کرد و در آن زمان است که تولید نان شما، تقاضایی توسط گرسنگان نخواهد داشت! پس بهتر است خودتان و خودمان را گول نزنیم. تولید محصولات قدیمی سایر سازندگان و انتقال خط تولید آن‌ها به داخل کشور، بیان می‌کند که برنامه‌ریزی‌های انجام شده نه برای بهبود شرایط موجود، بلکه بر ادامه همین روند استوار شده است و به طور یقین بهبودی را در این وضعیت نخواهیم دید و تنها ساخت نانوایی‌های جدید برای سیر کردن شکم گرسنگان برنامه‌ریزی شده؛ چون هم آسان‌تر است و هم دردسر کم‌تر و سود راحت‌تری دارد!

اگر بخواهیم کمی ایده‌آل و حتی تخیلی به موضوع نگاه کنیم، مطمئن‌ترین راه برای حل این مشکل، ارتقای فناوری صنعت داخلی است، درست همان کاری که کره جنوبی در مورد شرکت‌هایی چون هیوندای و کیا پیاده کرد و حال علاوه بر آنکه صنعت خودروسازی داخلی‌اش را حفظ کرده، منبعی عظیم جهت درآمدزایی کشورش نیز شده است، راهی که به نظر می‌رسد چینی‌ها هم سعی در حرکت با آن دارند. اما تجربه چندین دهه حمایت‌های یک‌جانبه دولت به خوبی نشان داده که متاسفانه پتانسیل و یا حداقل عزمی برای حتی حرکت در این مسیر وجود ندارد و گورستان ما هیچ‌گاه بوستان نخواهد شد!

نتیجه تصویری برای خودروهای فرسوده در ایران

وقتی که ایران خودرو به‌جای ساخت ماشین جدید، یک پلاس به قبلی اضافه کرده و محصولاتی چون دنا پلاس و تندر پلاس را معرفی می‌کند، واقعا چه انتظاری می‌توان از این صنعت داشت؟ جالب اینجاست که همین پلاس بهانه‌ای شده تا همان خودروی قبلی نیز همچنان تولید شود و صرفا با ریختن چند دانه کنجد بر روی نان، اینگونه القا کنیم که محصول جدیدی تولید کرده‌ایم!

در واقع به قدری استانداردهای عرضه خودرو در کشور ما با سطح جهانی فاصله گرفته است، که روش‌ها و تولیدات آن هم فقط منحصر به همین جا مانده و به جای آنکه بخواهیم این گورستان خودروهای قدیمی را با درختکاری و از داخل تبدیل به یک پارک کنیم، با خریدن زمین‌های اطرافش فقط آن را بزرگ‌تر کرده و نشان می‌دهیم که عزم نه بر حل این مشکل بلکه بر ادامه روند فعلی بوده و یا باید این گورستان را خراب کرد و یا در آن ماند و همراه با خودروهایش از بین رفت!

شما در این ارتباط چه نظری دارید؟ آیا راهکاری برای باز کردن این کلاف هزار پیچ پیشنهاد می‌کنید؟

منبع:چرخان

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.