کاسبی؛ پشت چراغ قرمز!
درآمدهای نهچندان کم از طریق دستفروشی در سر چهارراهها یا کنار خیابان، افراد بسیاری را از حاشیه شهرها به کلانشهرها بهویژه تهران میکشاند. حتی در دو دهه اخیر برخی اتباع کشورهای همسایه که بهصورت غیرقانونی و در قالب پناهنده یا مهاجر به کشور وارد شده بودند، دستفروشی را آسانترین راه برای کسب درآمد یافتند.
سالهاست شاهد حضور دستفروشها در چهارراهها و معابر شلوغ شهری هستیم. روزانه تعداد زیادی کودک کار را در خیابان، پشت چراغ قرمز، خیابانهای پررفتوآمد، میدانها و حتی پارکها میبینیم که به فروش فال، دستهگل، جوراب، شمع، دمپایی، دستمال کاغذی یا دود کردن اسپند، تکدیگری و پاک کردن شیشه خودروها مشغولند. البته این معضل بیشتر در شهرهای بزرگ به چشم میخورد، روزبهروز گستردهتر میشود. دستفروشی از قدیم یکی از راههای تامینمعاش اقشار کمدرآمد جامعه بوده است. آنهایی که توان خرید یا اجاره مستغلات تجاری را ندارند یا به دلایل مختلف در بازار کار به خدمت گرفته نمیشوند، اینگونه تامینمعاش میکنند. در گذشته معمولا دستفروشان جایگاه ثابتی داشتند و در گوشهای از خیابانها، زیرپلها، جلوی مدارس و ادارات بساط پهن میکردند. به مرور سر و کله دستفروشان سر چهارراهها و لابهلای خودروها هم پیدا شد. درآمدهای نهچندان کم از طریق دستفروشی در سر چهارراهها یا کنار خیابان، افراد بسیاری را از حاشیه شهرها به کلانشهرها بهویژه تهران میکشاند. حتی در دو دهه اخیر برخی اتباع کشورهای همسایه که بهصورت غیرقانونی و در قالب پناهنده یا مهاجر به کشور وارد شده بودند، دستفروشی را آسانترین راه برای کسب درآمد یافتند.
کاسبی خطرناک
در این میان برخی افراد ناشناس کودکان کمسنوسال و حتی بزرگسالان را به خدمت میگیرند و با سوءاستفاده از نیاز این افراد آنها را به خیابانها میفرستند. بررسیها نشان میدهند مانند تکدیگری در این زمینه هم گروههای مافیایی وجود دارند و درآمد زیادی هم کسب میکنند.
اما این همه ماجرا نیست؛ حضور این افراد برای فروش اجناسشان در خیابانها و حتی اتوبانها، چندان بیخطر نیست. تصادف با خودروها (بهخصوص بچههای کوچک)، اختلال در حرکت خودروها، برخورد خودروها با هم حین خرید، کندی عبورومرور و… ازجمله اتفاقاتی هستند که روی میدهند و گویا قرار نیست این چشمانداز ناخوشایند برچیده شود. هرروز از گوشهوکنار خبر فوت یکی از این دستفروشها در نشریات و خبرگزاریها منعکس میشود که برخورد و تصادف با موتورسیکلتهای عبوری در صدر قرار دارد. شاید تعداد فوتیها زیاد نباشد، ولی آسیبدیدگی و صدمات ناشیاز تصادفهای دستفروشان پشت چراغقرمز و کنار خیابان درحال افزایش است. گویا کسی هم پیگیر این داستان ناخوشایند نیست و شهرداری، بهزیستی، نیروی انتظامی و وزارت کار هر کدام به شکلی مسئولیت این حوادث را برعهده نمیگیرند. اما مسئولان بهزیستی میگویند: «این افراد توسط ماموران شهردای یا نیروی انتظامی و همچنین گزارشهای مردمی بهما بهعنوان مرجع پیگیری این کودکان معرفی میشوند. اگر گزارشی از سوی مردم یا دیگر مراجع درباره این کودکان به ما برسد بهزیستی بهسرعت پیگیری خواهد کرد، اقدامات لازم انجام میشود و با صدور دستورات قضایی این کودکان تحت حمایت بهزیستی قرار خواهند گرفت. اما در این زمینه با باندهای سازماندهی این افراد مواجه هستیم، بنابراین رسیدگی اصولی به این موضوع نیازمند ورود مراجع قضایی و دستگاههای نظارتی و انتظامی است. چنین کاری در حیطه اختیارات بهزیستی نیست که به بررسی این موضوع بپردازد اما بهزیستی گزارشهای مردمی درخصوص متکدیان و کودکان و زنان دستفروش را پیگیری میکند.» اواخر سال گذشته نیز وزیر وقت کار و امور اجتماعی درباره این معضل شهری- اجتماعی گفت: «در مراکز آموزشی به کودکان خیابانی آموزش داده میشود و آنها در شغل آموزشدیده فعالیت میکنند، اما به فاصله کوتاهی دوباره به چهارراهها برمیگردند چون این درآمد بسیار بیشتر است.» اما پرسشی که با صحبتهای وزیر بیپاسخ ماند این بود: آیا خرید شهروندان از این کودکان، موجب میشود چنین کاری بهرغم اینکه ساعات بیشتری در خیابانها میمانند، به صرفهتر باشد یا ضعف نظارتی و کنترلی نهادهای ذیربط دلیل این رویداد ناخوشایند است؟
مهاجران حاشیهنشین
۸۰درصد کودکانی که در خیابانها مشغول کارند، از کشورهای همسایه هستند و ایرانی نیستند؛ اما به هر حال نباید نسبت به این کودکان مهاجر بیتفاوت بود. مسئولان انتظامی درباره کودکان کار میگویند: «این افراد باید مورد حمایت همهجانبه دستگاهها و بخشهای مختلف باشند، همه ما وظیفه داریم از آنها مراقبت کنیم. موضوع دوم، افرادی هستند که از این کودکان سوءاستفاده کردهاند. در موارد بسیاری هر صبح افراد ناشناس و گاه خلافکار با وانتبار این کودکان را در محلهای مورد نظر در سطح شهر پیاده میکنند. بعد از پیگیری مشخص میشود وانتبارها سرقتی هستند!»
رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور نیز میگوید: «۳۱ کودکان کار و خیابان، ایرانی و بقیه جزو اتباع خارجی به ویژه از افغانستان و پاکستان هستند البته بهتازگی اتباع کشورهای دیگر نیز به آنها اضافه شدهاند. ۷۴درصد کودکان کار و خیابان، فاقد اسناد هویتی و اوراق معتبر هستند که همین موضوع ارائه خدمت ازسوی بهزیستی به آنان را با مشکل مواجه میکند.»
کلاف سردرگم مدیریت
کارشناسان اموراجتماعی میگویند: «قبل از هر چیز باید ارادهای برای حل این مساله وجود داشته باشد. یکی از سازمانهای دخیل که باید با قاطعیت حضور داشته باشد، سازمان مدیریت شهری در سطح تهران است. باید پرسید برای حل این معضل چه کاری انجام شده است؟ یکی از پدیدههایی که سلامت شهر تهران را مورد تهدید قرار میدهد، وجود افراد دستفروش در خیابانهاست، چون به سلامت روان مردم آسیب میرسانند.»
الهام ابراهیمی، کارشناس مدیریت شهری به روزنامه «دنیایخودرو» میگوید: «وجود کودکان کار و خیابانی نهتنها چهره شهر را ناخوشایند میکند بلکه منجر به کودکآزاری در ابعاد مختلف میشود بنابراین مقابله با آن ضروری است و از سوی سازمانهای مربوطه باید در اولویت قرار داده شود. البته نوع مواجهه با آن نیز متفاوت است و نگاه دستگاههای مسئول، سمنها و… باید به این موارد متفاوت باشد. بر اساس رایزنیهای بهزیستی و شهرداری تهران مقرر شد شهرداری پایتخت پیگیر منع بهکارگیری کودکان کار باشد.»