قضیه جالب مسافرت با جیب خالی و با خودروی رولزرویس!

0

قضیه جالب مسافرت با جیب خالی و با خودروی رولزرویس!

نوشته‌ی پیش رو نه به آزمایش یک خودرو می‌پردازد و نه با اعداد و ارقام سروکار دارد. نکته‌ی بسیار جالب این است که در این مقاله به عکس‌العمل مردم در مواجه با خودروی فوق لوکسی همچون رولزرویس پرداخته‌شده است. تجربه‌های به‌دست‌آمده در این مقاله دقیقاً قابل تطبیق با نمونه‌های کشور خودمان نیز هستند. تقاضا داریم که در این سفر با ما همراه باشید و نظرات خود درباره‌ی واکنش مردم به خودروهای لوکس را با ما در میان بگذارید.

No Money, No Problems: Pockets Empty, We Road-Trip in a Rolls-Royce Across the South
پول ندارید؟ مشکلی نیست!
یک نفر همه‌ی وسایل و مدارک ما را دزدیده است و ما نه پولی داریم، نه کارت اعتباری، نه گواهینامه‌ی رانندگی و نه هیچ کارت شناسایی دیگر!

دقیقاً هیچی!
حداقل، چیزی که ما به مردم خواهیم گفت این است که خوشبختانه سوار رولزرویس ریث ۳۹۰ هزار دلاری هستیم و با این خودرو از هوستون به آتلانتا سفر خواهیم کرد. از ریث استفاده ابزاری می‌کنیم (!) و آن را به‌عنوان وثیقه برای گرفتن غذا، بنزین و اتاق هتل قرار می‌دهیم. ما این کار را با این فرض انجام می‌دهیم که هرکسی با دیدن شکوه و جلال ریث از خود بی‌خود شده و سؤالات خیلی زیادی نخواهد پرسید. آیا یک خودروی قابل‌توجه می‌تواند به‌عنوان یک تهاتر، جایگزین واحد پولی و نوعی از بیت کوین خودرویی عمل کند؟! به‌هرحال ما شگفت‌زده شدیم.

No-Money-No-Problems-102
ریث کاپوتی دارد که به‌اندازه‌ی دلتای می سی سی پی درازا دارد و زیر این کاپوت نیروگاهی ۱۲ سیلندر جا خوش کرده و ۶۲۴ اسب بخار تولید می‌کند. در سرعت‌های قانونی این خودرو به خاطر ذخیره‌ی انرژی با تنبلی حرکت می‌کند و به شما یادآوری می‌کند که چند کیلومتر دیگر می‌توانید سوارش باشید. اما ما درباره‌ی قدرت و سرعت ریث کمی علاقه‌مند بودیم و خیلی زود سوخت را مصرف کردیم و در ادامه خواهید دید که چگونه به تکدی گری پرداختیم! خب به‌هرحال از هوستون به راه افتادیم و همانند اربابان باتلاقی بودیم و تلاش می‌کردیم تا درباره‌ی همه‌ی راه‌هایی که ممکن است اشتباه باشد فکری نکنیم.
در صندلی سرنشین، کفش‌هایم را درآورده بودم و پاهایم را روی فرشی از جنس پشم گوساله گذاشته بودم و با لذت به بیرون نگاه می‌کردم.
در بیرون با اولین طرفدار خود مواجه شدیم. مرد گفت که: “آیا این Ray-Ray است؟ من همه‌چیز را درباره‌ی این خودرو خوانده‌ام زیرا ریک راس یکی از این‌ها را دارد!”

و دریکی از آن لحظه‌های جالب، کمک‌خلبان من آقای Jeff Sabatini، ریک راس را در گوشی خود احضار نمود! قبل از اینکه چراغ سبز شود ساباتینی از پنجره‌ی باز خودرو فریاد زد: “میلیونر!” و دوست جدیدمان انگشت شست خود را به ما نشان داد.
امضای مشخص ریث ۱۳۴۰ لامپ فیبر اپتیکی هستند که به سقف چسبیده‌اند و تابشی کم‌نور دارند و آسمانی شخصی می‌سازند که به‌شدت خاص است. و مرا می‌گویید، دست خود را دراز کردم تا به آن‌ها دست بزنم و مطمئن شوم که واقعی است و کمی لکه‌ی چربی را بر روی سقف به جا گذاشتم.
در بزرگراه و بیرون Beaumont در تگزاس، تصمیم گرفتیم که اولین حقه‌ی خود را به کار بگیریم. خیره به دوربین نگاه کردیم.
“کمکی از دستم برمیاد؟” صدای زنی از بلندگو بود.
ساباتینی طرح خود را شروع کرد و گفت: “سلام. می خوایم که دوتا قهوه سفارش بدیم اما کمی مشکل داریم چون وسایلمونو امروز دزدیدن و ممنون میشم اگه امکان داشته باشه شماره‌حساب شمارو داشته باشم و بعداً پول رو واستون بفرستم. میدونم که قضیه کمی خنده داره اما شاید شما بتونین این قهوه رو برامون تهیه کنین.”
صدا گفت که: “اجازه بدین خیلی سریع از مدیرم بپرسم.”

No-Money-No-Problems-103
بعد از گذشت ۲۰ ثانیه شنیدیم که “چطوری کمکتون کنم؟”
با ناباوری به همدیگر نگاه کردیم.”کار می کنه!” نوشیدنی خودمان را با مقدار مناسبی قدردانی اجتماعی-اقتصادی سفارش دادیم. سپس صدا از ما پرسید اگر چیز دیگری نیاز دارید بگویید. خب ما هم مقداری ساندویچ سفارش دادیم. وقتی‌که پنجره را باز کردیم نوشیدنی آماده بود اما مدیر با ارائه‌ی غذای مجانی مخالفت کرده بود و صندوقدار هم بسیار عذرخواهی کرد. او گفت: “امیدوارم که روزتون بهتر بشه.”
من هم جواب دادم: “روزمون بهتر هست.”

No-Money-No-Problems-104
در جلوی فروشگاه T-Mobile توقف کردیم و از نوشیدنی‌هایمان لذت بردیم. زن جوانی نزدیک شد و من با اعتمادبه‌نفس پرسیدم: “چی شده؟”
زن گفت: “من فقط می خوام رولزرویس رو ببینم.”
-“می خوای توش بشینی؟”
-“واقعاً میتونم؟”
-“البته”
او سریع داخل خودرو نشست و گفت: “این فرش Rick Ross خوبیه.”
من هم گفتم: “بله همینطوره.”
دو ساعت بعد به جاده برگشتیم و شروع به درک تأثیرات تصمیم مدیر در رد درخواست سفارشمان کردیم. گرسنگی که فشار آورد تصمیم گرفتیم تا روی هدفمان تمرکز کنیم: کافه‌ی سگ آبی، رستورانی که با هنر جورج رودریگوی افسانه‌ای آراسته‌شده بود. این رستوران پیش‌غذاها و سوپ‌های خوشمزه‌ای را پیشنهاد می‌کرد و ما در حال برنامه‌ریزی برای استفاده از رولزرویس ریث بودیم تا غذای مجانی به دست آوریم.

No-Money-No-Problems-107
در نمای واضحی از جلوی رستوران پارک کردیم. باران می‌بارید و به ما این فرصت را می‌داد تا از چترهای مجلل ریث که در چارچوب درها و زیر ستون‌های A قرار داشتند استفاده کنیم.

No-Money-No-Problems-105
وارد رستوران شدیم و مرد جوانی که آنجا کار می‌کرد به استقبال ما آمد. به نظر دستیار مدیر بود. برای چیزی که می‌گفتیم زیاد طرفدار نداشتیم!
او گفت: “بنتلیه قشنگیه!”
-“درواقع رولزرویس هستش”
-او گفت: “چه‌بهتر! حالا چی میخواین؟”
من شروع کردم: “همه چیزمونو دزد زده و میخوایم که به آتلانتا بریم. به‌هرحال اینجارو دیدیم و واقعاً هم گشنه ایم. اما همونطور که گفتم واقعاً پولی نداریم.”
مرد ایستاد و نگاه عجیبی به ما انداخت: “اجازه بدین مدیر رو صدا کنم.”

No-Money-No-Problems-108
چند دقیقه‌ی بعد Danielle ­Aguillard ظاهر شد. دیرباور به نظر می‌رسید.
ساباتینی گفت: “واقعاً امیدواریم که بتونیم نهار بخوریم. وقتی به آتلانتا برسیم سریعاً پولتون رو پرداخت می‌کنیم.”
مدیر گفت که: “من کارت شناساییتونو می خوام.” ساباتینی بعد از کمی مِنّ و مِن کردن درباره‌ی کارت ویزیت به‌سوی خودرو قدم برداشت.
من گفتم: “میدونم که واستون عجیبه که با رولزرویس خودمون اینجا اومدیم و از شما نهار میخوایم!”
مدیر رستوران با عصبانیت خندید.
ساباتینی با کارت ویزیت برگشت و شماره‌ی خودش را در پشت کارت نوشت. پشت میز نشستیم و هر آنچه را که می‌خواستیم سفارش دادیم. درحالی‌که منتظر سرو بامیه با میگو و خرچنگ و سس بودیم، از نوشیدنی‌ها لذت می‌بردیم! خیلی زود نهار را میل کردیم و پس از اتمام ضیافت گدایان محل را ترک نمودیم!

No-Money-No-Problems-106
حالا اینجا احتمالاً جایی است که شما تعجب می‌کنید. اینکه ما چقدر می‌توانیم با رولزرویس کلاه‌برداری کنیم! فریب دادن مست‌کننده است. ما درواقع پول و کارت‌بانکی داشتیم و می‌توانستیم هر چه که بخواهیم بخریم. خب ما دوباره به رستوران برگشتیم و حیله‌ی خودمان را بازگو کردیم.
من گفتم: “ما فقط می‌خواستیم بدونیم که چقدر می تونیم با رولزرویس خوش بگذرونیم.”
مدیر رستوران جواب داد: “من صرف‌نظر از این هم به شما غذا می‌دادم. هیچ‌کسی لایق نیست که گشنه بماند.”

No-Money-No-Problems-114
این احساس و عاطفه در آن لحظات بسیار فروتنانه بود. خب پس‌ازاین لحظات و پس از توقف خودرو مردم به‌سوی خودرو هجوم آوردند و سؤال‌هایی از ما می‌پرسیدند و دست‌هایشان را تکان می‌دادند و ویدیوهایی از خودرو ضبط می‌شد که به‌عنوان یک یادگاری باارزش در ذهن‌ها می‌ماند. ما هیچ‌وقت شبیه برخی افراد نالایق رفتار نکردیم. بیشتر شبیه این بود: “تبریک! شما اونو ساختین!”
اگر ما با این خودرو در مناطقی مثل وگاس یا بورلی هیلز رانندگی می‌کردیم اوضاع متفاوت‌تر می‌شد.

No-Money-No-Problems-109
وقتی‌که روز بعد برای زدن بنزین در آلاباما توقف کردیم، ماریو گیبسون، پسر ۲۱ ساله‌ای که در پنچرگیری کار می‌کرد به ما درباره‌ی رپر اهل ممفیس، دلف جوان گفت. کسی که اخیراً در حال استعمال مواد مخدر در خودروی ریث مشکی خود دستگیر شده است! او گفت: “شما می دونین که رپرا چطوری کار میکنن.”

No-Money-No-Problems-118
پس از شنیدن سخنان گیبسون،۲۰ دلار برای بنزین زدن از او خواستیم. گیبسون با شرمساری سر تکان داد و پس از چند لحظه محاسبه گفت که می‌تواند تنها ۱۰ دلار بدهد. و ما مجبور بودیم که اجازه دهیم او چند عکس فوری بگیرد. پس‌ازاینکه با کارت او بنزین زدیم، در محوطه‌ی پارکینگ او را با خودرو گرداندیم زیرا او واقعاً سواری ریث را دوست داشت.
او گفت: “شما تو این ماشین اسلحه میزارین.”
من صادقانه گفتم که: “من از اسلحه می‌ترسم.”
گیبسون گفت: “منم از اسلحه می‌ترسم و مردم هم از شما می ترسن اگه تو ماشین اسلحه داشته باشین.”
درنهایت به حقیقت اعتراف کردیم و به گیبسون گفتیم که چیزی از ما دزدیده نشده است و به خاطر بخشنده بودنش ۲۰ دلار به او تعارف کردیم. او به ما گفت: “من به صندوقدار گفتم که اونا رولزرویس دارن اما لنگ ۵ دلارن؟! این مزخرفه اما من به شما کمک کردم چون قلب مهربونی دارم.”

No-Money-No-Problems-115
تهیه‌ی قهوه و سوپ و چند گالن سوخت همه مقدمه‌ای بود بر آنچه رخداد اصلی سفر ماست: درخواست اتاق هتل در نیواورلئانز.
با همراهی مأمور هتل به داخل رفتیم اما وضعیت امنیتی بود و مأموران با هدست حرف می‌زدند. فهمیدیم که چند خیابان آن‌طرف‌تر پلیس صحنه‌ی یک جنایت را محاصره کرده است. زمان مناسبی برای شوخی نیست!
ساباتینی گفت: “بیا از این جهنم بریم بیرون.”

No-Money-No-Problems-110
به خودرو برگشته و دنبال هتل دیگری گشتیم. جایی را پیدا کردیم که صاحب یک رولزرویس باید آنجا بماند. هتل Waldorf Astoria گزینه‌ی خوبی بود. کارت‌های شناسایی و بانکی را در داشبورد گذاشتیم. کلمات ما ضمانت ماست و خودروی ما کلمات ما!

No-Money-No-Problems-111
هتل با لامپ‌های سفید کریسمس آراسته‌شده بود و فانتزی افراد پولدار را تکمیل می‌کرد. به میز اول نزدیک شدیم.
به‌صورت متقاعدکننده‌ای گفتم: “دزد بهمون زده. همه ی وسایلمون رفته. همه ی کارت‌های بانکیمون. اما می تونید ببینید که ما رولزرویس پارک شده در جلوی هتل داریم. وقتی‌که کارت بانکیمونو به دست آوردیم زود پولتونو پرداخت می‌کنیم.”
مدیر هتل آمد و دراین‌باره چندثانیه‌ای اندیشید.
او گفت: “خب می تونیم خودرو رو به‌جای وثیقه نگهداریم.”
با خودم گفتم: “مثل‌اینکه تو Waldorf Astoria می مونیم.”
نه، شکست خوردیم. به‌سوی خودرو عقب‌نشینی کردیم. با شنیدن آلارم کمبود سوخت، با ساباتینی بحث کردم که به هتل برگردیم و با کلنجار رفتن با مدیر در هتل بمانیم. اما نه، آن عمل خیانت بود. نیواورلئانز هزاران هتل دیگر دارد. یکی از آن‌ها باید به ما اجازه دهد که شب را به‌صورت رایگان در آنجا بمانیم زیرا که خودروی لوکسی داریم.
بالاخره جایی را پیدا کردیم. گفتم: “نمای خوبی داره. بریم اونجا.”
Le Pavillon انتخاب ما بود. حضور رولزرویس با پارک شدن در نمای واضح جلو هتل اعلام شد. جلوی ورودی هتل مردی را دیدیم که باعجله آمد و درها را باز کرد. او پرسید: “چگونه می‌توانم کمکتان کنم آقایان؟” او ما را به داخل راهنمایی کرد.
همان حرف معمول را گفتیم: “وسایل ما دزدیده‌شده. میدونم که مسخره بنظر میاد اما به ماشینمون نگاه کن.”
مدیر گفت: “ماشینو دیدم.”
“اتاقو بهتون می دم اما تا زمان سر درآوردن از این قضیه ماشینو نگه می‌دارم. حتی اگه دو سه روز طول بکشه.”
ساباتینی گفت: “مشکلی نیست.”
بالاخره به هدفمان رسیدیم، دو تخت در نیواورلئانز بدون هیچ کارت‌بانکی یا گواهینامه رانندگی. هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که واقعاً مجبور شدیم رولزرویس خودمان را با کلید اتاق معاوضه کنیم! در زمان سوارشدن به آسانسور شنیدیم که مدیر هتل به پیشخدمت می‌گفت که خودرو را بدون دستور او تحویل ندهد.
Le Pavillon هتلی با رنگ‌آمیزی‌های غریب و کاغذدیواری‌های مخملی بود. این هتل عضو هتل‌های تاریخی آمریکا است و جایزه‌ی چهار الماس را از سال ۱۹۹۶ دریافت کرده است.

No-Money-No-Problems-113
به‌هرحال به آنچه می‌خواستیم رسیدیم و در اتاق جشن گرفتیم. تصمیم گرفتیم که این شیرین‌کاری‌ها را با سوبارو لگاسی هم انجام دهیم. اما جذابیت این کار در ریث بیشتر است.

No-Money-No-Problems-119
خب اینجا بُعد اخلاقی داستان است: مردم به شما کمک خواهند کرد اگر سوار رولزرویس باشید، کمتر به خاطر خودرو و بیشتر به این خاطر که مردم عموماً خوب و مهربان هستند. در یک مورد، در یک پمپ‌بنزین که چیزی بیش از یک پناهگاه با شیشه‌ی ضدگلوله نداشت، یک نفر که خیلی انگلیسی هم بلد نبود پول خود را به ما داد تا بنزین بزنیم. وقتی‌که چند دور زدیم و برگشتیم تا پول او را برگردانیم و ماوقع را شرح دهیم، او چهار بطری آب به ما داد.
حالا وقت نتیجه‌گیری است. نظرتان چیست؟ ما منتظر شنیدن نظرات شما دراین‌باره هستیم.

منبع: caranddriver

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.