با سنگ و چوب و چماق مردم را نجات دادند

0

روایت عجیب از شگرد مردم محلی برای نجات مسافران از سیل استهبان

رضا علیپور یکی از روستاییان:

فریاد زدم سیل. هیچ‌کس توجه نمی‌کرد. اصرار کردم و دیگر داشتم التماس‌شان می‌کردم. بعضی‌ها حتی به شوخی می‌گفتند چیزی زدی!

توجهی نمی‌کردند به هشدارهایم. مجبور شدم با سنگ شیشه ماشین‌ چند جوان را بشکنم. دنبالم کردند. تا اینکه دقیقه‌ای بعد، سیل آمد و ماشین و وسایل‌شان را با خود برد. خیلی شوکه شده بودند.

مهرسانا و ماکان از مفقودان نیز خواهر و برادر بودند. مادرشان برای برداشتن لباس به داخل ماشین می‌رود که سیل پدر خانواده به همراه فرزندانش را با خود می‌برد.

نادر امید یکی دیگر از روستاییان:
با پدر و برادرم رفتیم سمت رودخانه. در آنجا حداقل ۲۰۰، ۳۰۰ نفر حضور داشتند. مجبور شدیم با چوب و چماق سراغ‌شان برویم چون اصلا به حرف‌مان باوری نداشتند.

به پدر خانواده‌ای گفتم سیل در راه است، قبول نمی‌کرد. مادر شک کرده بود. گفتم خودت بیا بالا و ببین. مادر خانواده به سمت بالا آمد و همان لحظه سیل به پدر و دو فرزندش امان نداد و آنها را با خود برد./شهروند

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.